اخرین دیدار
شب بود سکون اسمان همجا را گرفته بود دستش تو دستم بود تو مسیر بیمارستان بودیم ناگهان مادرم خاموش شد و دیگر تمام
نویسنده:فاطمه سادات حیدری
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید:
داستان های کوتاه فارسی
شب بود سکون اسمان همجا را گرفته بود دستش تو دستم بود تو مسیر بیمارستان بودیم ناگهان مادرم خاموش شد و دیگر تمام
نویسنده:فاطمه سادات حیدری