وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
اجر و جزا داستان

داستان

داستان های کوتاه فارسی

اجر و جزا

نمایش مشخصات میلاد غریبی زاده

شخصی بر سفره امیری مهمان بود, دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد, پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید, مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی

نویسنده:میلاد غریبی زاده


برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۲:۱۰:۳۶ توسط:داستان موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :