سرنوشت جور دیگر خواهد بود
با اخرین بوق بالاخره تماسم را جواب داد با خروش غرید:
-متوجه نیستی کار دارم رگ باری زنگ می زنی ... د یِلا کارتو بگو ?!
با غم به چهره ی خندانش نگاه کردم بارها به اش شک کرده بودم اما برایم غیر باور
نویسنده:مهوش محمدی گورداگونی
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: